آقا روح الای عزیز



یک روزهایی هست که نمیتوانی بیدار بشوی و کتری را پر کنی. هیچ چیزی جز پتوی پر شده از بوی عرق ارامت نمیکند. عاشق شوره های روی بالشت هستی و چشمهات را میبندی تا خانه خالی بشود. حتی اگر تنها زندگی کنی،وقتی همسرتمادرتخواهرتهیچ زنی در خانه نباشد باید به صبح فرصت بدهی که توی خانه هیجان مسخره اش را خالی کند. جا بی افتد توی خانه. من از این روزها زیاد دارم. از این روزها که کثافت از سر و کولم بالا میرود و بی تابم نمیکند.
درست مثل درد جا انداختن استخوانه، وقتی که می خواهی یک حرکت جدید را در موقعیت جدید انجام بدهی در حالی که داری علیه تمام اون چیزهایی که بهشون عادت داشتی می جنگی.یکی از مشتری ها برای دوستش تعریف میکند که: جوجه کبابش اون قدر م بود به محض این که چنگالم بهش خورد، جوجه بال در آورد و پرواز کردحالم داشت بهم میخورد ازین همه بی مزگی.مخصوصا اینکه- وقتی واسه دو روز پشت سر هم نتوانی از دست شویی خانه ی خودت استفاده کنی، بدتر اینکه درست در اون لحظه ای که دوست نداری

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Andrew یک آدم بارانی رمان ویژه سامانه های هوشمند گردشگری درمان تعریق زیاد تيغه آکرول | تيغه آکرول اراک | کرکره برقي اراک معرفی♧وبلاگ های♧ پر طرفدار بیان خرید اینترنتی